همانطور که میدونید ار ال استاین کتاب های زیادی نوشته . که برخی هاشو معرفی میکنم.
تالار وحشت یکی از معروف ترین کتاب های ار ال استاین که به صورت مجموعه در کتاب فروشی ها موجوده.
مایک پسری دوازده ساله است که با پدرش و خواهر یازده ساله اش کارلی در بالای موزه ای تاریخی زندگی میکنند، موزه ای ترسناک که در آمدچندانی ندارد و پدر مایک امید وار است برای شب هالووین ملاقات کننده پیدا کنند
باسیل عموی مایک زره یک شوالیه را برای مایک بعنوان هدیه میفرستد... زره لرد توماس... زره ای که طبق شایعات نفرین شده است.
و هرکس آن را لمس کند نفرین میشود. آیا این حقیقت دارد؟
کتاب (ساعت کابوس)
کابوس هایی که خود واقعیت هستند
(اسم من اهریمن)
من در را به روی وحشت باز کردم.
(مترسک نیمه شب راه می افتد)
من ان شب مترسک های متحرک را دیدم.
فقط به خاطر یک عکس؟؟
برچسبها: ار ال استاین
رابرت لارنس استاین معروف به “آر. ال. استاین”، رمان نویس و فیلمنامه نویس معروف آمریکایی در ۸ اکتبر سال ۱۹۴۳ در شهر “کلموبوس” در ایالت “اوهایو” آمریکا در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. نویسندگی را از نه سالگی، با نوشتن لطیفه و داستانهای فکاهی برای همکلاسیهایش آغاز کرد. اولین کتاب او “راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران” نام داشت. استاین ادبیات ترسناک را از سال ۱۹۸۶، با کتابی به نام “وعده ملاقات با یک غریب” شروع کرد که در مجموعه “خیابان وحشت” در سال ۱۹۸۹ به چاپ رسید. او در سال ۱۹۹۲ شروع به نوشتن مجموعه محبوبGoosebumps (به فارسی: مورمور) کرد. با استقبال زیاد خوانندگان، او نوشتن “مورمور” را در قالب مجموعه هایی همچون Goosebumps Series 2000 (به فارسی: مورمور سری دو هزار) و Give Yourself Goosebumps (به فارسی:خودتان را مورمور کنید) ادامه داد. از دیگر مجموعه های معروف او می توان به The Nightmare Room (به فارسی:اتاق کابوس) و Fear Street (به فارسی: خیابان هراس) اشاره کرد. از استاین با عنوان “استفان کینگ” کودکان یاد میکنند. کتابهای او با فروش بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه در سطح جهان او را به پر فروشترین نویسندهٔ کودک تبدیل کرده است.
تنها پسر استاین که “متیو” نام دارد افتخار میکند که تابه حال یک جلد از کتابهای پدرش را هم نخوانده است! استاین هم اکنون همراه همسرش “جِین” و پسرش مَتیو زندگی میکند.
استاین میگوید:
• «وظیفهٔ بزرگی دارم و آن سیخ کردن مو بر اندام بچه هاست.»
• «من عاشق این هستم که خوانندههایم را به جاهای ترسناک ببرم. آیا میدانید ترسناکترین مکان کجاست؟ این محل ذهن خود شماست.»
• «بعضی از داستانها خیلی ترسناکند، ترسناکتر از آن هستند که بتوان تعریفشان کرد و این داستانها همان هایی هستند که در تاریکترین گوشه ی ذهنی من زندگی می کنند، داستانهایی که عرق سرد بر تن من می نشانند، داستانهایی که باید همین حالا برایتان تعریف کنم و گرنه تا ابد درونم باقی خواهد ماند»